to get the job done
Meaning; to do the job successfully; to accomplish the task
معنی : انجام کاری بصورت موفق امیز
Example: We plan to outsource all of our software development to IBM. We know they have resources to get the job done
مثال: ما برنامه داریم که کلیه امور توسعه برنامه نویسی مان را به شرکت ای بی ام بدهیم. ما میدانیم که انها منابع لازم برای انجام کار بصورت موفقیت امیز را دارند